در وصف رهبر کبیر انقلاب اسلامی / بزرگمردی که در باور نمیگنجید…
«”إنالله و إنا إلیه راجعون”، روح بلند پیشوای مسلمان و رهبر آزادگان جهان «حضرت امام خمینی» به ملکوت أعلی پیوست.»
جمله تکان دهندهای که در یک صبح دردناک راس ساعت ۷ بامداد از رادیو و تلویزیون، رحلت «امام انقلاب» را اعلام کرد…
■ حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیمحمد عبداللهی ■ مدیرمسئول
«”إنالله و إنا إلیه راجعون”، روح بلند پیشوای مسلمان و رهبر آزادگان جهان «حضرت امام خمینی» به ملکوت أعلی پیوست.»
جمله تکان دهندهای که در یک صبح دردناک راس ساعت ۷ بامداد از رادیو و تلویزیون، رحلت «امام انقلاب» را اعلام کرد؛ جملهای که بعد از سالها هنوز صدایش در گوشمان هست و در وقتش طپش قلبمان بهصدا در میآید؛ جملهای که چونان تیری زهرآلود در دلها نشست و یکبار برای همیشه در دلها دردش به یادگار ماند، و در هر جا که میشنویمش به یاد رحلت ناگهانی آن عزیز سفر کرده میافتیم که بعد از چندین سال که از این فاجعه تلخ میگذرد دلهامان در غم ماتمش پردرد است و چشمانمان پر از اشک؛ چون با رفتنش غم سنگینی بر دوشمان گذاشت و هر ساله در وقتش برایمان تازگی دارد.
به همین بهانه قلم به دست گرفتم که لمعاتی از أشعۀ تابناک خورشید حیات بخش امید آفرینش را به منصۀ ظهور برای أهل ظاهر برسانم؛ امّا چگونه میتوان وجود ذیکمالش را به تصویر کشید که قلم در مقابل شکوه بیمثالش عاجز است و شرمسار.
چگونه میتوان از خورشید فروزانی قلم زد که گرمابخش دلهای مُرده و یخزدۀ زمینیان بود؛ او که با کلام ملکوتیاش «عالم محضر خداست» حضور حضرت حق را در عرصهگاه هستی به همگان نمایانْد تا زشتیها و پلشتیها از زمین پاکِ خدایی رخت بربندد.
او که فرشتۀ نجاتی بود که کبوتران زندانی در بند را از قفس تاریکی و ظلم بیرون آورد و آنها را برای همیشه آزاد کرد.
او که پرچم ناب محمدی را در عرصه گیتی برافراشت و ندایِ عدالت نبوی را در مقابل طاغوتیان زمان به گوش جهانیان رساند.
او که چونان خورشیدی هستیبخش، گوهران نایاب سخنش، چراغ هدایتی بود در ظلمات و گمراهی، و وحشت و اضطرابِ زمانه.
او که چهرهاش چون ماه درخشان و چون خورشید نورانی بود و از چهرۀ زیبای او پرتوهای امید و محبت میبارید؛ سخنانش گرچه ساده بود اما پر از پند واندرز، و همیشه طراوت و تازگی داشت.
او که دستهایش نوازشدهندۀ یتیمان در بیابانهایِ سرگردان تنهایی بود؛ حضورش تسلّی دهندۀ قلوب شکستۀ پیران و امیدی بود بر دلهای سرگردان و پریشان جوانان.
او که چون کوه استوار بود، و چون مادران صبور، چون گل دوست داشتنی بود، و چون نسیم مهربان و لطیف، چون خورشید سرشار از امید بود، و چون قطرات باران مایۀ رحمت.
او که چونان هادی طریق دوست، لبانش جایگاه پرواز فرشتگان بود و گوهر کلامش، ذکر و رضای حق.
او که چونان باران و آب زلالِ خالصی بود که تمامی بدیها را میشست و روشنایی و امید را جایگزین آن میکرد.
او که چونان یک پیامبر یا امام، مقدس و معصوم زندگی کرد، ولی نه امام بود و نه پیامبر، امّا به واسطه شخصیّت والا و سیره عملی زندگیاش، شخصیتهای بزرگی را چونان حضرات معصومین علیهم السلام تداعی میکرد.
او که فقیهی ساده و متواضع بود و هیچگاه در پی قدرت و ثروت نبود، همواره از مستضعفین جهان حمایت می کرد، و تنها از خدای سبحان هراس داشت، کسی که در مقابل دشمنان و فراعنه زمان خود ایستاد و قدرت مستکبران عالم را زیر سؤال برد و فرمود: «نه شرقی نه غربی»، و با این سخن موضع خود را به عالمیان نشان داد.
او که پایههای بیداری اسلامی را بنا نهاد و مجد و بزرگی اسلام را از خلال انقلاب مستضعفین به اسلام برگرداند، و به تمامی مسلمین آموخت که برتری مختص به ملت یا دین یا مذهب خاصی نیست و اسلام رحمت برای کل جهانیان است.
او که مردی بزرگ و رهبری گرانقدر بود که تمامی مسلمانان و آزادگان جهان به ایشان اقتدا میکردند؛ مردی که تمامی صفات زیبا از جمله: راستی، درستی، اخلاق نیک و امانت داری در ایشان جمع شده بود؛ این صفات و همچنین صبر، علم و تواضع ایشان، وی را رهبری جهانی ساخت، رهبری که دولتی اسلامی بهوجود آورد و خداوند در این راه به ایشان مدد رسانید.
او که در بستر بیماری، با معبود خویش عاشقانه نجوا میکرد و بیصبرانه دیدن چهره جمال دوست را انتظار میکشید.
او که فرشتگان و شقایقهای سرخی که چراغ سعادت به دستشان بود و به زمین آمده بودند، در اطراف بسترش پایکوبی میکردند ـ فرشتگانی که از پرتو نور چنین عبدی و دلداگی با معبودش، وامانده بودند ـ و امّا، زمینیان چشمانشان به آسمان دوخته و دستهاشان به بارگاه الهی گره خورده بود و صدای «یا ربّ یا ربّ» شان هستی را فرا گرفته بود تا خورشید قلبهاشان غروب نکند.
او که در باورمان نمیگنجید که دیگر نوای کبریائیش به گوش نمیرسد و جهانی را سکوت فرا میگیرد.
او که در باورمان نمیگنجید که در سجاده سبز عرفانیش، دیگر عطر روح خدا را نمی توان حس کرد!
او که زندۀ همیشۀ تاریخ است، هنوز غم فراقش در قلوب محزونمان سکنی گزیده و سیلاب اشک از دیدگانمان جاریست، و ای کاش با ما بود تا اشک حسرت بر گونههامان جاری نمیگشت.
و بالأخره او که نظریه ولایت فقیه را مطرح نمود و تأکید نمود که میان دین و سیاست فاصلهای وجود ندارد و این ولایت در امتداد ولایت رسول الله صلّی الله علیه و آله، و أئمۀ طاهرین علیهم السلام میباشد؛ و با این نقشۀ راه، جانشینی لایق و شایسته برای خود بهجا گذاشت، که اگر او نبود بعد از خود طیّ این طریق اگر نگوییم ناممکن لاأقل دشوار بود.
خداوندا! ما را از متمسّکین به ولایت علی و فرزندان معصومش علیهم السلام، و از رهروان راه خمینی کبیر و خامنهای عزیز قرار بده.