“یلدا”؛ خاطرهای ماندگار از دل تاریخ
سالیان قبل چیزی قریب به چند دهه پیش وقتی نام “یلدا”، بلندترین شب سال با گیسوان دلربایش زمزمه میشد، قند در دلمان آب میشد زیرا تصویری رنگارنگ از دورهمی فامیلی در مقابل چشمان معصوممان میگذشت؛ شبی بیانتها که قرار بود با غافلگیری ننهسرما، جشن برفریزان زمستانمان با آجیل، میوه، کلوچه محلی، تنقلات، شیرینی و کُرسی گرم مادربزرگ و بازیها و جست و خیزهای بچهگانه، گِره بخورد.
سالیان قبل چیزی قریب به چند دهه پیش وقتی نام “یلدا”، بلندترین شب سال با گیسوان دلربایش زمزمه میشد، قند در دلمان آب میشد زیرا تصویری رنگارنگ از دورهمی فامیلی در مقابل چشمان معصوممان میگذشت؛ شبی بیانتها که قرار بود با غافلگیری ننهسرما، جشن برفریزان زمستانمان با آجیل، میوه، کلوچه محلی، تنقلات، شیرینی و کُرسی گرم مادربزرگ و بازیها و جست و خیزهای بچهگانه، گِره بخورد.
به گزارش پایگاه خبری طلیعه امید پرس؛ کوزه ای گِلی مملو از تیله ها و مهره های رنگی که دختران و پسران فامیل را جمع می کرد تا هر تیله و مهره با شعری از حافظ بیرون بیاید و فال نامه دل بیقرار جوانان باشد…
هنوز هم صدای دلنشین شاهنامه خوانی پدرم با بانگ حماسی در گوشم است و چای دارچینی مادربزرگ در استکان های کمرباریک، عطر دل انگیز کلوچه های محلی در تنور خانه قدیمی پدر بزرگ و اسپند روی آتش که دودش فضای حیاط شاهانه را پر می کرد…. یادش بخیر…
اما حالا در گذر بی رحمانه زمان، یلدای زمستان آدم ها گمشده! دیگر نه از صمیمیت قبل خبری است و نه از نشاط و شادی دل ها… تبلت، گوشی های اندروید و اینترنت به جای اقوام و فامیل ها، ما را میهمان فضای سرد مجازی کرده اند.
این سال ها شب های یلدا، شب های یخ زده و بی روح است، مهر و محبت و نگاه های اعضای خانواده و گپ و گفت های رودررو، جایش را به پیامک های خشک یکی- دو صفحه ای داده است. از آن طرف تورم و قیمت های سرسام آور و مشکلات عدیده اقتصادی، خیلی از پدرها و مادرها را شرمنده فرزندانشان می کند و چه بسا دعا کنند که ای کاش هرگز ” یلدا”، این دختر زیبای زمستان با گیسوان سیاه شب زده اش از راه نرسد تا چشمان حسرت زده بچه ها یشان را نبینند!…
بعضی شغل ها پیش از موعد مقرر آدم را پیر و فرسوده می کند، خبرنگار که باشی و در دل جامعه لاجرم مجبوری صحنه های دردناکی را مشاهده کنی که شاید تا سال ها ذهنت را درگیر می کند؛ حسرت کودکان، عبور سریع زنان و مردان از مقابل ویترین مغازه ها، دست فروشانی که برای یک لقمه نان حلال سرمای استخوان خُردکن زمستان را تحمل می کنند، دردهای خفته در گلو و هزار و یک راز مگوی دیگر….
این سال ها، شب یلدا دیگر مثل دهه های قبل نیست…
یک دورهمی ساده چیزی حدود دو تا سه میلیون تومان هزینه دربردارد؛ شما محاسبه کنید کارگری ساده یا کارمند بازنشسته ای با حقوق ماهیانه شش تا هفت میلیون تومان، چطور می خواهد زیر بار فشار لجام گسیخته قیمت اجناس مختلف ” شب یلدایی” خاطره انگیز کنار اقوام و فامیل داشته باشد؟!
■ نگاهی به آئین یلدا در ملایر
یکی از سنت های نیک و آداب کهن و شیرین در ایران مخصوصاً منطقه جبال که ملایر یکی از همین ولایت و سرزمین است آداب و سنت های دیرینه و باستانی که مربوط به اصالت و ماندگاری مام وطن است و هماهنگی با عقیده و باورهای مذهبی او دارد، شب یلداست که به عنوان یک آداب و سنتی بین المللی معرفی شده است.
در گذشته بیش از یک هفته به شب چله مانده، مردم به استقبال این شب خرم و شادمانه می رفتند و خانم های خانه بعضی از خریدهای مورد نیاز را به عهده مردان قرار داده و تعدادی از آنها را خود برعهده می گرفتند.
این حرکت کاملاً چهره بازار را عوض می کرد و اگر غریبه و جهانگرد بی اطلاعی حضور می داشت به وضوح جنب و جوش تازه ای مشاهده می نمود که خبر از یک واقعه استثنائی می داد.
خوارکی هایی که پایه اولیه سفره شب چله را رنگین می کردند عبارت بودند از کدوی حلوائی و هندوانه سرخین و خربزه و انار که جلوه سفره را دوچندان می کرد و درجه دوم شیره شربتی برای برف شیره چون قرار بود بارش برف زمین را سفیدپوش کند و دیگری لعل و سومی شیرشیره که انگور شیرین و میل خوش بود و در ضمن گندم و شاهدانه و ذرت تفت داده شده و تخمه بوداده خربزه، از جمله تنقلات اصلی مردم ملایر در شب یلدا به شمار می رفت.
بعضی از خانواده ها نیز از چند روز قبل به کوچکترهای فامیل خبر می دادند که شب یلدا همه در خانه پدربزرگ ها برای شام و شرکت در جشن شب چله دعوت هستند و غذای سفره شام شب یلدا معمولاً کلّه بریان قوچ یا بره و اگر نبود کوفته که دارای تنوع بسیاری دارد چون کوفته نخودچی، کوفته تبریزی، کوفته سرگنجشکی، کوفته بلغور، کوفته ترقه و کوفته برنجی، بود.
در گذشته شاهنامه خوانی توسط یکی از آقایان که دارای آهنگ خوش بود، جایگاه خاصی در میهمانی شب یلدا داشت و پس از خواندن یک فصل از شاهنامه که حدود یک ساعت به طول می انجامید، خواندن کتاب های تاریخی و حماسی ” فلک ناز” و ” حمله حیدری”و… از دیگر رسوم معمول این شب بوده است و خوردن آجیل و میوه های فصل، قصه گوئی و شنیدن مسائل روزمره، از دیگر اقدامات متدوال در شب یلدای ملایری به شمار می رفت که البته هنوز هم در خانواده های بسیاری پابرجاست.
گفتنی است؛ در ادامه شعری با گویش ملایری در همین رابطه از استاد فریدون محمودی (متخلص به فریور) ذکر می شود:
“شِوِه چلَه”
یادِتهَ چلچلیایِ اُقدیما ، شِوهِ چلَه…
پَسِلَه پَنُمَه دیدن ، تُونِ صافی لِوِه پلَه..
زلف شِوگار درازهِ خالَه یلدایِ کشیدَن
کُلِ کرسی طُمِ خربازهُ شامینِ چشیدن
گَنُمِ شادونَ با چَق چَقِ اِشکِسَن چِنجَه
فرخی شیر شیرهُ بادُمُ یِی بارِ سِرنجَه
بِلِ بورِ دخترِ پاییزِ هَشتَن دمِ دِیرا …
بَسَن دل به خیال مِتِلای نَنَه لیلا
سیل الماس ستارهَ کِردن و هفتا بُراره
تَرکُنَن با اُدسات ، برمُون ، تنگ اِ ناره
تورهِ اِسپی دِ سَرِ کوچهُ دیوار قِلامُن
هَمَه دورهُ هم نِشِسَن، همهِ ی دردهُ دلامُون
قوریای گل سرخی که مِکِردن ، چاییِ دَم
سَموَرِ ذغالی و سُختنِ آتیشای نَم نَم …
کاسه یِ سبزهِ سُفالی دِ مینش دُونِ اِ نار
دِلامِو ن تازَه تَره اَ بَلگای باغای چنار …
کاشکی اُ لِاحاف چِل تیکُه کرسیا بیدن
آدما عین قدیما بِری هم گل مِچیدن
مالِ دُنیا نِمِشُد ،دردِ دِلایِ آدِما …
خالی از غُصَه مِشد خشت و گِلایِ آدما
دودهِ اُ شِوایِ کردهَ به خدا تُنگه دِلِم …
بی تو حتا ، دِ مینِ باغ بهشتَم، کِسِلِم
رفتی و یادِ تو مِونَ دِ خیالِم شِوهِ چلَه
هَنیم ناز تو ، انگار مِثه اُ وَختا، مِچلَه
یادِتهَ چلچلیایِ اُ قدیما ، شِوهِ چلَه
نکُنَه ! گُلای یادِت ، زیرِ دسُ پا بَتِلَه
■ گزارش از: مهناز روزبهانی
// انتهای پیام //