خبرنگاران؛ فرماندهانِ گمنام جنگ روایتها
در عصر حاضر خبرنگاری یعنی “خطرنگاری”، خبرنگاری یعنی عشق و درد توأمان… برای نوشتن در رابطه با ” خبرنگار” باید قلمها را زمین گذاشت و با چشم بصیرت، روایت کرد.
■ یادداشت از مهناز روزبهانی- خبرنگار
در عصر حاضر خبرنگاری یعنی “خطرنگاری”، خبرنگاری یعنی عشق و درد توأمان… برای نوشتن در رابطه با ” خبرنگار” باید قلمها را زمین گذاشت و با چشم بصیرت، روایت کرد.
به گزارش پایگاه خبری طلیعه امید پرس؛ خبرنگاران در خط مقدم جنگ رسانهای قرار دارند و میتوانند با عمل به موقع خود در اطلاعرسانی جنگ روانی دشمن را خنثی کنند و پیگیری و مطالبهگری خبرنگاران میتواند نقش مهمی در ایجاد رضایتمندی اجتماعی و امیدآفرینی در جامعه داشته باشد.
و باز هم هفدهم مرداد دیگر فرا رسید، نمیخواهم تکراری بگویم و بنویسم که همه شما از بَر هستید آنچه مدیران و مسئولین در رابطه با جایگاه و شأن خبرنگار میگویند در رابطه با واسطه مردم و مسئولین بودن و چشم بینا و گوش شنوای جامعه، جریان سازان بیادعا، رکن چهارم دموکراسی و غیره و غیره…
رسانه اگر دیر بپرسد، دیگر رسانه نیست؛ سخنگو است، نه صدای مردم… وقتی حادثهای رخ میدهد، وقتی جانهایی از دست میرود، وقتی نگرانی در دل جامعه میافتد، کار رسانه فقط گزارش نیست؛ بلکه پاسخخواهی و روشنگری است.
خبرنگار وقتی روایت را واگذار میکند، اعتماد را هم از کف میدهد؛ مردم به رسانهای که همیشه «بعد از همه» از راه میرسد، اعتماد نمیکنند. در روزگاری که هر ثانیه، افکار عمومی شکل میگیرد، رسانهای که دیر بپرسد، دیر برسد و دیر بگوید، فقط بلندگوی ” قدرت” است! رسانهای که صدای قربانی نباشد، فقط پژواک صاحبان قدرت خواهد بود!
ما که یادمان نرفته چقدر در دوران دفاع مقدس خبرنگار شهید داشتیم و چقدر همسنگران من و شما با قلم و دوربینشان بیصدا جنگیدند تا ایران، ” ایران” بماند!
در همین جنگ ۱۲ روزه تحمیلی که اگر تدبیر، قدرت، شجاعت و درایت رهبر معظم انقلاب نبود، معلوم نبود ما الان کجای تاریخ می استادیم، در همین چند ماه گذشته اگر خبرنگاران نبودند و روشنگری نداشتند و” روایت اول جنگ” را به جهان مخابره نمیکردند، ما در صحنههای بینالمللی میباختیم؛ چراکه در جنگ رسانه مهمترین اقدام، ” روایت اول” است…
از حرکت تاریخی “سحر امامی” بگیرید که انگشت اشارهاش جهان را تهدید کرد و در عرض چند ثانیه در کل رسانههای دنیا وایرال و ترند شد، تا حمله ددمنشانه به ساختمان صدا و سیما برای خفه کردن “صدای حقیقت”... تا خبرنگاران دیگری که مظلومانه و بیصدا برای ثبت تصاویر و وقایع رفتند و شهید شدند همه و همه در جایی در روشنای تاریخ سرزمین ما تا ابد میدرخشند.
از نمونه های بارز و ماندگار شهدای خبرنگار می توان به سردار حسن باقری اشاره کرد که را بسیاری بهعنوان مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران میشناسند. در میان افراد شاخص و نخبگان سالهای انقلاب و دفاع مقدس، شخصیت حسن باقری (غلامحسین افشردی) بهعنوان یکی از شاخصترین این افراد مطرح بوده است.
و در بین خبرنگارانی که در جنگ ۱۲ روزه اخیر به شهادت رسیدند باید به نام ” فرشته باقری” دختر سپهبد شهید محمد باقری و خبرنگار دفاعپرس اشاره کرد؛ البته باقری تنها خبرنگار و رسانهای شهید در جنگ ۱۲ روزه نبود و احسان ذاکری خبرنگار خبرگزاری ایکنا و نیما رجبپور دبیر خبر شبکه خبر۲ سیما نیز در حمله به صداوسیما نیز به شهادت رسیدند.
■ و اما حقایق این حرفه!
بیاید کمی متفاوتتر به واژه ” خبرنگار” بنگریم؛ ۳۶۵ روز در رابطه با آمار و ارقام اکثراً ساختگی مدیران مینویسید و عملکرد آنها را به تصویر میکشید، در این میان کمتر کسی پیدا میشود ارزش کارتان را بداند و قلمتان را ارج نهد و در مقابل شما ” فرماندهان جنگ نرم” که تنها با یک سلاح مقتدرانه در برابر جنگ رسانه ای جهان، قد علم کردهاید، تمام قد بایستد و ادای احترام کند.
آنچه مسلم است ما باید همیشه از شرایط گُل و بلبل جامعه بنویسیم تا کمتر زیر بار فشار تهدیدها و بایکوتهای خبری دوام بیاوریم، تا مبادا وفاق دولتمردان خدشهدار میشود!
این روزها نوشتن از تورم بالا و فشارهای اقتصادی و بحرانهای فرهنگی که جامعه را درگیر کرده است به مذاق خیلیها خوش نمیآید، خبرنگاران باید حواسشان باشد که کمتر به سمت انتقاد از افرادی بروند که تنها به واسطه یک سری وابستگیهای سیاسی و حزبی به سمتی منصوب شدهاند، کلاً خبرنگاری شغل پردردسریی است و دنگ و فنگ زیاد دارد!
شما باید هزار بار با یک مسئول تماس بگیرید، یا همیشه سر نماز است، یا جلسه راهبردی، یا در حال بازدید است یا میهمان ویژه دارد یا کلاً مرخصی است!! برای گرفتن اطلاعات و مصاحبه هم پیام که میدهید، جواب پیامتان را نمیدهد و شما دستتان خالی میماند برای نگارش یک خبر یا گزارش…
تا زمانی که از این مسئول تعریف کنید، کاری به کارتان ندارد اما به محض اینکه قلمتان به سمت ” صراط مستقیم” بچرخد این مسئولی که هیچگاه در دسترس نبوده ساعت ۱۲ نیمه شب با شماره شخصی شما تماس میگیرد و تهدیدتان میکند و همه ملازمان، خادمان ویژه و بادمجان دور قابچینهای این مسئول، اسم و نام و رسانه و آبا و اجداد شما را یکباره به خاطر میآورند، در صورتی که قبلاً اصلاً شما را نمیدیدند و نمی شناختند!
■ راستی چند تا سوال؟!
در نشستهای خبری که به مناسبت روز خبرنگار برای ارائه گزارش عملکرد مدیران و گرفتن عکس یادگاری جهت ارائه بیلان عملکرد و منت گذاشتن بر سرتان به خاطر شام و ناهارهایی که بهتان میدهند، تا حالا شده است مسئولین از شما بپرسد ماهیانه چقدر درآمد دارید؟ حق التحریر یک گزارش چقدر است که بابتش اینقدر میدوید؟ آیا اصلاً وسیله نقلیه دارید یا باید چند برابر حق التحریر یک خبر، هزینه کرایه ماشین بدهید و بیایید ساعتها داخل جلسات آبکی و بدون خروجی، بنشینید؟!
آیا خبرنگاران بیمه هستند و آینده شغلی مطمئنی دارند؟ آیا رسانههای ملایر و سایر شهرستانها از لحاظ مالی تامین میشوند؟ چرخشان چطور میچرخد؟ آیا اصلاً مسئولی در این شهر به چرخیدن این چرخ کمک میکند یا اینکه مدام چوب لای چرخ دندههایش میگذارد؟!
بعد جالب اینجاست روابط عمومیهای برخی ادارات کاسه داغتر از آش میشوند؛ طرف برمیگردد در فلان جلسه میگوید :” فلان عکس را حذف کنید، فلان تیتر را بزنید، عکس مرا در فلان بازدید بولد کنید…”
کجای تاریخ کار حرفه ای رسانه، پُست روابط عمومی میتواند برای رسانهها که جریانهای مستقلی هستند، تعیین تکلیف بکند؟ !
آیا این کوتاهی اصحاب رسانه است که آنقدر یک روابط عمومی اداره را بالا میبرند که دیگر توانایی دیدن زیر پایش را ندارد؟ یا ناآگاهی و جهالت محض آن فرد در سمت روابط عمومی است، و یا بیعرضگی و خامی رئیس آن دستگاه اجرایی که نتوانسته است یک فرد کارشناس و فهمیده را در چنین پُست حساسی بگذارد که ” آیینه تمام نمای آن اداره” به شمار میرود!
گزینشی کارکردن مسئولین برخی ادارات و البته روابط عمومیهای آنها نیز مزید بر علت شده است؛ اینکه فقط در سطح یک شهرستان یکی- دو رسانه را به عنوان خبرنگار میشناسند و علاقهای به همکاری با سایر رسانهها ندارد، جای تامل دارد.
اداره داریم در همین شهرستان ملایر سالهاست حق اشتراک خودش را پرداخت نکرده است، مگر حق اشتراک سالیانه یک نشریه چقدر میشود آقای مسئول؟ این مایه تأسف است که حق اشتراک سالیانه یک رسانه را که به اندازه ی هزینه یک ” جلسه شیرینی خوران” شما نمیشود، پرداخت نمیکنید !
رسانه ای که همواره خبر شما را کار میکند و محترمانه با عملکرد ضعیف شما برخورد کرده است…
دیر زمانی است که نفس هفتهنامه های محلی ملایر به شماره افتاده و نیازمند همکاری دوسویه با مدیران ادارات این شهرستان هستند، بی شک نقش روزنامه ها و هفته نامه ها در پرداختن به اتفاقات جامعه صرفا خبری نیست، بلکه در حیطه تحلیل ها، نقدها ، گفتگوها، مقالات، یادداشت ها، مباحث آموزشی و مباحث فرهنگ ساز، می توانند مثمرثمر و جریان ساز باشند.
متأسفانه ضعف اقتصادی رسانه ها و اهالی رسانه، خیلی ها را تبدیل به میرزابنویس کرده و در این میان نقد، تحلیل و انتقاد به حاشیه رفته است، از سویی هر مدیری در فضای مجازی برای خودش صاحب کانالی شده و دیگر نیازی به کار حرفه ای رسانه های رسمی، احساس نمیشود.
سالها پیش از دغدغه خبرنگاران گفتم اما مسئول ارشد وقت استان، ادعا میکرد که خبرنگاران هیچ مشکلی ندارند و زندگیشان گُل و بلبل است!… اکنون اگر گشتی در استان همدان بزنید، میبینید که چقدر سطح نارضایتی خبرنگاران از شرایط موجود بالاست و چقدر انتقاد دارند، امیدوارم روزی فرا برسد که از رفع مشکلات و دغدغه های خبرنگاران بنویسیم.
روزتان مبارک، قملتان پُر دوات و روزنامههایتان پر تیراژ…
■ یادداشت از مهناز روزبهانی- خبرنگار
// انتهای پیام //