طلیعه سخن / عبرت از تجربه “مذاکره”
برنامه هستهای ایران در این سالها پیشرفت قابل توجهی داشته است. ایران هماکنون اورانیوم را تا ۶۰ درصد غنیسازی میکند و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که ایران قادر است در صورت تصمیم، تنها در مدت چند ماه به سلاح هستهای دست یابد.
برنامه هستهای ایران در این سالها پیشرفت قابل توجهی داشته است. ایران هماکنون اورانیوم را تا ۶۰ درصد غنیسازی میکند و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که ایران قادر است در صورت تصمیم، تنها در مدت چند ماه به سلاح هستهای دست یابد.
این مسأله بهانهای شده که مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان در چارچوب برنامه هستهای ایران و سیاستهای دولت ترامپ انجام گیرد، ولی این مذاکرات تحت فشارها و تهدیداتی قرار دارد که بیش از آنکه بهعنوان تلاشی واقعی برای دستیابی به یک توافق پایدار در نظر گرفته شود، بیشتر بهعنوان ابزاری برای فشار به ایران و مدیریت بحرانهای داخلی و بینالمللی آمریکا به کار گرفته شده است.
■ هدف آمریکا از مذاکره
مذاکرات از نگاه آمریکائیها فقط یک ترفند موذیانه است که با آن چند هدف همسو ولی جداگانه را دنبال میکنند.
۱- تضعیف نیروهای مقاومت
آمریکائیها مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهد و نه حل و فصل مسائل فیمابین و با این انگیزه که به نیروهای مقاومت و ملتهای آزاده این تلقی را القا کند که الگوی ایستادگی آنها در برابر استکبار نیز، سرانجام راهی جز تن دادن به مذاکره نداشت! خوشبختانه این ترفند با هوشمندی مثالزدنی جمهوری اسلامی ایران که «مذاکره غیرمستقیم» را جایگزین مذاکره مورد نظر ترامپ کرد، خنثی شده است. بخشی از رجزخوانیهای ترامپ برای پُر کردن این خلأ صورت میپذیرد.
۲- مهار ایران
یکی از ابعاد کلیدی که مذاکرات ایران و آمریکا را به چالش میکشد، استراتژی فشار و تهدید به حمله نظامی است که آمریکا تحت ریاستجمهوری ترامپ بارها به آن تکیه کرده است. این رویکرد که در واقع بر تهدید به جنگ بنا شده، در حقیقت یک استراتژی اشتباه و بیاثر است. تهدید به حمله نظامی نه تنها بهعنوان یک ابزار مؤثر برای دستیابی به توافق عمل نمیکند، بلکه نشانهای از عدم جدیت واقعی آمریکا در دستیابی به یک توافق معنادار است.
تهدیدات نظامی آمریکا بهویژه در شرایطی که ایران بهطور مداوم در مسیر تقویت زیرساختهای هستهای خود گام برمیدارد، بهعنوان یک ابزار فشار بیشتر از آنکه به حل بحرانها کمک کند، موجب تشدید تنشها و بیاعتمادی میان دو کشور میشود. تهدید به جنگ در واقع، نه تنها در مسیر مذاکرات سنگاندازی میکند، بلکه نشاندهنده رویکرد یکجانبه و غیرمنصفانهای است که آمریکا برای پیشبرد سیاستهای خود در پیش گرفته است. این تهدیدات بیشتر بهعنوان ابزاری برای نمایش قدرت و کنترل وضعیتهای بینالمللی است، نه بهعنوان یک ابزار دیپلماتیک مؤثر که منجر به حل واقعی مسائل شود.
به لطف خدای سبحان این هدف هم کارآئی ندارد، چرا که برخلاف اظهارات پیدرپی ترامپ و برخی دیگر از مقامات آمریکایی که به گزینه نظامی روی میز اشاره میکنند، نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی توان مقابله نظامی با جمهوری اسلامی ایران را ندارند و به خوبی میدانند که اگر دست به حماقت بزنند، با هزینه سنگین و غیرقابل تحملی روبهرو خواهند شد. به عنوان نمونه به یادداشت دو ماه قبل ریچارد نفیو در نشریه آمریکایی «فارن افرز» توجه کنید.
او ضمن آن که از کارآمدی تحریمها علیه ایران ابراز ناامیدی میکند، در باره حمله احتمالی به ایران نیز مینویسد: «پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد. حمله به تاسیسات هستهای ایران نیز بیاثر است، چرا که دانش هستهای ایران بومی است و نه وارداتی».
ریچارد نفیو تاکید میکند که «مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است»!
۳- به گروگان گرفتن شرایط اقتصادی و معیشت مردم
هدف دیگر آمریکائیها که باید آن را اصلیترین هدف تلقی کرد، به گروگان گرفتن شرایط اقتصادی و معیشت مردم از طریق شرطی کردن و گره زدن آن به مذاکرات است. از هنگام شروع مذاکرات تاکنون شاهد نوسانات فراوان در قیمتها، نرخ ارز و… هستیم. جریان آلودهای را میتوان آدرس داد که در این عرصه فعال است و متأسفانه با مانع چندانی نیز روبهرو نیست!
در اینباره اشاره به هشدارهای چندباره رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای، خواندنی و عبرتگرفتنی است. از جمله، ایشان در ۲۶ فروردینماه سال جاری هشدار میدهند که: «سعی کنید مسائل کشور را به این گفتوگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، اینجا تکرار نشود. آنجا ما همهچیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات، یعنی کشور را شرطی کردیم. خب سرمایهگذار وقتی که کار کشور منوط به مذاکره باشد، سرمایهگذاری نمیکند دیگر، معلوم است، میگوید ببینیم عاقبت مذاکرات به کجا میرسد».
بنابراین، این اهداف آمریکا نشاندهنده آن است که این کشور هیچ تمایلی به حل مشکلات از طریق دیپلماسی ندارد و به دنبال آن است که ایران را تحت فشار بگذارد تا از موقعیت ضعف به توافق برسد.
در واقع، آمریکا بهجای آنکه به دنبال یک توافق برد – برد باشد، تنها بهدنبال افزایش تحریمها و ادامه فشار بر ایران است.
■ پس چرا مذاکره؟
با توضیحات فوق و با اینکه رهبر انقلاب مذاکره با آمریکا را فاقد تاثیر در رفع مشکلات کشور دانسته بود، این سوال مطرح است که ایران در مذاکرات به دنبال چیست؟ به عبارتی چه سودی برای ایران دارد؟ میتوان گفت: ایران مذاکرات را برای حفظ آخرین مزیت برجام، یعنی لغو تحریمهای سازمان ملل، دنبال میکند. با نزدیک شدن به پایان مهلت مکانیسم ماشه، کشورهای اروپایی تهدید به فعالسازی آن کردهاند، که ممکن است محدودیتهای سنگینی را بر برنامه هستهای، موشکی و حتی کشتیهای بین المللی ایران اعمال کند.
همچنین، جمهوری اسلامی ایران با توجه به تحولات جهانی، بهویژه رقابت اقتصادی آمریکا و چین، فرصتهایی برای کاهش تحریمها میبیند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه آمریکا نسبت به اروپاییها از برجام منفعت اقتصادی نبرد، پیشنهاد ورود واشنگتن به بازار ایران میتواند مذاکرات را به سمت تساهل ببرد. هدف اصلی ایران پایان اسنپبک و جلوگیری از بازگشت تحریمهای سازمان ملل است.
فراتر از این، ایران با این مذاکرات به دنبال تقویت موقعیت خود و جلوگیری از فشارهای بیشتر است. جلوگیری از مشروعیّت یافتن گزینههای تهاجمی آمریکا، از دلایل کلیدی حضور ایران در این روند دیپلماتیک محسوب میشود.
■ سخن آخر؛ یک پیشنهاد…
کره شمالی بیش از ۲۵ بار در سطوح مختلف با آمریکا مذاکره کرده است، اما همواره این مذاکرات بدون نتیجهگیری مطلوب برای پیونگیانگ به پایان رسیده است. تجربه کره شمالی نشاندهنده این است که آمریکا حتی در مذاکرات سطح بالا، همچنان خصومت خود را ادامه میدهد و به تعهدات خود عمل نمیکند. در این شرایط، پیشنهاد این است که ایران با «عبرت از تجربه مذاکره» کره شمالی هوشمندانه همراه مذاکره با آمریکا، به تقویت بنیانهای داخلی خود و تقویت قدرت ملیاش بپردازد. این تجربه نشاندهنده این است که مذاکره با آمریکا تنها راهکار نیست.
رهبر فرزانۀ انقلاب حضرت آیتالله خامنهای همیشه بر این امر تاکید دارند که راهحل مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور در «همت مسئولان متعهد و همراهی ملت متحد» است.
22 / ۲ / ۱۴۰۴