طلیعه سخن؛
مبانی حکومتداری امام خمینی(ره)
یکی از مؤلفههایی که حکومتی را از سایر حکومتها تمییز میدهد، مبانی آن حکومت است، مبنای اصلی حکومت اسلامی ابداعی امام خمینی رحمه الله علیه، حاکمیّت و ولایت «فقیه» است و به همین دلیل با همۀ نظامهای حکومتی جهان تفاوت بنیادی دارد و میتوان گفت…
■ حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیمحمد عبداللهی – مدیرمسئول
یکی از مؤلفههایی که حکومتی را از سایر حکومتها تمییز میدهد، مبانی آن حکومت است، مبنای اصلی حکومت اسلامی ابداعی امام خمینی رحمه الله علیه، حاکمیّت و ولایت «فقیه» است و به همین دلیل با همۀ نظامهای حکومتی جهان تفاوت بنیادی دارد و میتوان گفت: این نظریّۀ امام در عصر کنونی، بینظیر و بلکه بی بدیل است.
امام خمینی معمار بزرگ انقلاب اسلامی، اولین فقیهی بود که در عصر غیبت امام زمان(عج) هم ابتکار تبیینی نوین و جامع از نظریه ولایت فقیه و هم نخستین تأسیس نظام مبتنی بر آن را در ایران داشته و این نظریه را از عالم نظر به صحنه عمل آوردهاند و با حاکمیت بخشیدن به نظریه ولایت فقیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، باب جدیدی در حوزه مباحث اندیشه سیاسی شیعه گشودند.
البته حضرت امام این نظریه را از اندیشههای ناب شیعه استنباط فرمودند، چرا که ولایت فقیه نظریه مرکزی گفتمان سیاسی فقهی شیعه در عصر غیبت است و روایتهای مختلف از این نظریه ارائه شده است، امّا تبیین حضرت امام خمینی در میان سایر تبیینها جامعیت و عمق نظری و کارکردی خاص دارد.
لذا این نظریۀ مترقّی با اندیشه امام آغاز نشده، بلکه توسط ایشان به تکامل رسیده است و میتوان گفت: به طور کلی سیر اندیشۀ سیاسی شیعه در نظریه ولایت فقیه از ابتدا تاکنون شامل مراحلی نظیر دوره آغاز اجتهاد(از شیخ مفید تا محقق کرکی)، دوره صفویه(از محقق کرکی تا محقق نراقی)، دوره قاعدهمندی نظریه(از محقق نراقی تا محقق نائینی)، دوره مشروطه(از محقق نائینی تا امام خمینی) و دوره درخشش ولایت فقیه در میدان عمل(عصر امام خمینی) دسته بندی شده است.
امام خمینی رحمه الله علیه در دو مقطع پیش و پس از انقلاب اسلامی به تبیین ولایت فقیه پرداختهاند؛ ایشان نظر خود را درباره ولایت فقیه نخستین بار در کتاب «کشف الأسرار» بیان داشتهاند و در آن، ابتدا با دلیل عقلی ضرورت وجود قانون و حکومت را در جامعه بشری اثبات کرده و سپس با دلیل عقلی و سیره پیامبر(ص) و علی(ع) ضرورت حکومت اسلامی در همه زمانها و مکانها را نتیجه گرفتهاند. ایشان معتقدند در عصر حضور، پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به عنوان والی و حاکم حکومت اسلامی هستند و در عصر غیبت با استناد به روایات حق، حکومت تنها از آن «فقیه عادل» است.
ایشان در کتاب «الرسائل» نیز پس از اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، فقیه را به حکم عقل، قدر متیقن برای تصدی حکومت اسلامی معرفی و روایات را به عنوان مؤید حکم عقل ذکر کردهاند؛ حتی در «تحریر الوسیله» -که متضمن فتاوای ایشان است- در مبحث شرایط نماز جمعه، به صراحت دین اسلام را دین سیاست و در مبحث امر به معروف و نهی از منکر، فقیهان جامع الشرایط را نایبان عام حضرت ولی عصر(عج) معرفی نمودهاند که در اجرای سیاست و دیگر مسئولیتهایی که به عهده امام است، به جز جهاد ابتدایی، جانشین آن حضرت هستند.
امام در «کتاب البیع» که مهمترین اثر فقهی ایشان در دوره قبل از پیروزی انقلاب است و نیز در کتاب «ولایت فقیه» برای اثبات «ولایت مطلقه فقیه» با شیوهای ابتکاری و با بیان یک سلسله مطالب خدشه ناپذیر و بدیهی به عنوان ولایت فقیه، اثبات چنین ولایتی برای فقیه را از واضحات عقل، بی نیاز از برهان و ضروری و بدیهی میدانند؛ با این حال، برای آگاهی کسانی که بدیهی بودن مسأله را قبول ندارند، دلایل محکم عقلی و نقلی اقامه نمودهاند.
همچنین گذر زمان و مهمتر از آن تأسیس نخستین حکومت اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و رهبری این حکومت توسط امام سبب شده تا ابعاد و زوایای مختلف این نظریه را هر چه بیشتر و عمیقتر تبیین نماید.
امام رحمه الله علیه در این «جهاد تبیین» در ضمن دفع شبهۀ استبداد برای ولایت مطلقه فقیه، قیوداتی از قبیل: حرکت در چهارچوب مصالح مردم، حرکت در چهارچوب قوانین الهی و اسلامی، عدم ولایت در حوزه خصوصی مردم و نیز صفت عدالت و فقاهت را بیان میکند که در حدوث خلاف یکی از آن شرایط، ولی فقیه ساقط میشود.
و با این بیان به آنانی که دیدگاه ولایت فقیه را مورد نقد، تحلیل و ارزیابی قرار دادهاند؛ گوشزد میکرد که: باید توجّه داشت که در مباحث اندیشه سیاسی به طور عام و ولایت فقیه به طور خاص، تنها با نگاه ترکیبی و همهجانبه میتوان به داوری و بینش صحیحی دست یافت.
بنابراین، باتوجه به آنچه گفته شد، اوّلاً: نظریه ولایت فقیه نظریهای جدید و بدیع نبوده، بلکه از مسلم ترین مسائل فقه و فقه سیاسی شیعه به شمار میرود و امام خمینی عالم و فقیه بینظیری است که با اجتهاد پویای خویش، آن را مدون و همچنین عملیاتی نموده است.
و ثانیاً: از دیدگاه حضرت امام، حاکمیت سیاسی بعد از پیامبر(ص) و ائمه(ع) به ولی فقیه منتقل شده است و قلمرو و اختیارات آن هم در حد اختیارات حکومت آنان است و ولایت فقیه به دلایل عقلی و نقلی، انتصابی است و رأی مردم در نفی یا اثبات «اصل ولایت» بیتأثیر است ولی مردم در انتخاب مصادیق آن، حق نظر و «رأی» دارند.
و نکتۀ پایانی اینکه؛ خوشبختانه و از همه مهمتر آنچه نظریّۀ مترقّی «ولایت فقیه» را در عصر غیبت، پویا، گویا، بالنده و ماندنی جلوه میدهد، همین دوران طلایی حکومت جمهوری اسلامی است، چه در زمان خود حضرت امام خمینی رحمه الله و چه در زمان ولی فقیه کنونی یعنی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای زید عزه، که شاهد درخشش «ولایت فقیه» در میدان عمل و شکوفایی آن در حوزۀ نظریات و اندیشهورزیها هستیم که:
این هنوز از نتایج سحر است
باش تا صبح دولتش بدمد
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
// انتهای پیام //